نوشته شده توسط : طالب

  

سلام بر تمامی بینندگان و علاقمندان به سایت برای شما    امیدوارم سال نود رو به

خوبی و خوشی گذرانده باشید و ماحصلی باشد برای سال نود

اینجانب یه شعر زیبا از شیخ اجل به مناسبت ایام عید به شما تقدیم میدارم.

                                 شعر زیبای سعدی در مورد عید نوروز

 

مبارک تر شب و خرمترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز
دهل زن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود امروز نوروز
مهست یا ملک یا آدمیزاد
پری یا آفتاب عالم افروز
ندانستی که ضدان در کمینند
نکو کردی علارغم بدآموز
مرا با دوست ای دشمن وصال است
تو را گر دل نخواهد دیده بردوز
شبان دانم که از درد جدایی
نیاسودم ز فریاد جهان سوز
گر آن شب با وحشت نمی بود
نمی دانست سعدی قدر این روز

حالا نوروز با کمی طنز

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد  / کاسب پیر دگر باره جوان خواهد شد!

من و تو غمزده از این همه خرج شب عید / لیکن او صاحب یک سود کلان خواهد شد

موسم دلخوری و گیجی آن اهل حقوق / وقت بشکن زدن پیشه وران خواهد شد

حرف عیدی نزنی پیش خسیس الدوله / که کند سکته و درخاک نهان خواهد شد

اول عید ، حقوق من و تو نفله شود / سرمان باز دچار دَوران خواهد شد

باز ذکر « چه کنم ، آی چه کنم » می گیریم / قلبمان نیز دچار ضربان خواهد شد

مخمان سوت زد از قیمت شیرینی جات / کم کمک قیمت آن ، قیمت جان خواهد شد

مرد در « خانه تکانی » شده شاگرد زنش / دم عید است و چنان رفتگران خواهد شد

از هجوم فک و فامیل فلان شهر به « ده » / چون هتل ، خانه ی مشدی



:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
:: برچسب‌ها: نوروز-اشعار نوروز-سعدی ,
:: بازدید از این مطلب : 443
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : سه شنبه 8 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : طالب

 

گروه اینترنتی قلب من
روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟ مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم. حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی. مورچه گفت: تمام سعی ام را می کنم... حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آ ورد...

تمام سعی مان را بکنیم، پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست...
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
اُدعُوا اللهَ وَ اَنتم مُوقِنونَ بِالاِجابَهِ وَاعلَموا اَنَّ اللهَ لا یَستَجِیبُ دُعاءَ مِن قَلبِ غافِلٍ لاه؛
خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که
 خداوند دعا را از قلب غافل بی خبر نمی پذیرد.




 



:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
:: برچسب‌ها: داستان-داستانهای پیامبران-داستانهای قدیمی ,
:: بازدید از این مطلب : 512
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : سه شنبه 8 فروردين 1391 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد